*نسترن فرخه
شواهد در مناطق حاشیه و جنوبی شهرهای بزرگی مثل تهران از افزایش مهاجران افغانستانی در ایران حکایت دارد. به همان نسبت هم طبق آنچه مدیر پژوهش دیاران اعلام میکند، در سه ماه اخیر سال جاری افغانستیزی در کشور شدت بیشتری پیدا کرده است؛ موضوعی که احتمالا بیتأثیر از وقایع حال حاضر جامعه نباشد. با وجود اینکه تا حدی مردم بین طالبان و مردم افغانستان تفاوتهایی قائل هستند؛ اما اختلاف بین ایران و طالبان برای حقابه رود هیرمند یا حملات تروریستی به شاهچراغ که برخی عامل آن را فردی افغانستانی میدانستند، بیتأثیر نبوده. البته بعد از آنکه داعش مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت، رمضان شریف، سخنگوی سپاه پاسداران، ملیت افغانستانی عامل را تکذیب کرد. در هر حال افزایش بیرویه حضور این مهاجران در کشور برای بسیاری باعث نگرانی شده. پیچیدگی افزایش مهاجران در ایران هر روز شکلی جدید به خود میگیرد و حالا گروهی باور دارند مهاجرت از افغانستان به ایران امری اجتنابناپذیر است و باید برای مدیریت سکونت و امکانات آنها برنامهریزی کرد تا در آینده با مشکل مضاعف روبهرو نشویم؛ اما گروه دیگر تأکید دارند که حضور افزایشی آنها برای ایران باعث حواشی و نگرانی شده است. در هر حال بیش از چند دهه است که ایران میزبان این میهمانها از کشور همسایه است. با وجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی، این مهاجران همیشه زیست دشوارتری را در ایران تجربه کردند که قربانی اول آن هم کودکان هستند. عمدتا این کودکان برای تحصیل با مشکلاتی مواجه هستند و رفتارهای سلیقهای در سیستم آموزشی گاهی مانع از تحصیل آنها میشود؛ به طوری که امسال بیش از نیمی از کودکان افغانستانی از چرخه تحصیل خارج شدند. برای هر سیاستگذاری درباره مهاجران در کشورهای گوناگون باید وضعیت کودکان افغانستانی در اولویت باشد؛ اما با تمام بحرانهای پیشآمده باید چه کرد؟ موضوعی که دو فعال در حوزه پناهندگان افغانستانی داخل کشور با دیدگاه خود به آن پاسخ میدهند.
پیمان حقیقتطلب: در ۳ ماه اخیر افغانستیزی شدت بیشتری گرفته است
شاید این روزها در حاشیه یا جنوب شهر تهران، افزایش تعداد مهاجران افغانستانی بیش از گذشته به چشم بیاید؛ افزایشی که به همان اندازه انتقاد به حضور آنها در کشور را نسبت به گذشته بیشتر کرده است. مهاجران افغانستانی سالهای بسیاری است که به دلیل جنگ داخلی و مشکلات آن، با کمترین حقوق شهروندی در ایران سکونت دارند و همیشه افرادی منتقد حضور آنها بودند؛ اما حقیقت آن است که این روزها پس از برخی اتفاقات و ماجرای حقابه رود هیرمند مخالفت برخی جریانها با حضور افغانستانیها در کشور رنگ و بوی جدیتری به خود گرفته. «پیمان حقیقتطلب»، مدیر پژوهش دیاران که در حوزه مهاجران و پناهنگی فعال است، تأکید دارد که آمار دقیقی از تعداد افغانستانیهای حاضر در ایران در دست نیست و آخرین آمار اعلامشده از طرف مرکز ملی آمار ایران به سالهای ۱۳۹۵ برمیگردد و بعد از آن هم آمارها حدودی و غیردقیق بودهاند. این پژوهشگر به «شرق» میگوید: «درباره تعداد حضور افغانها در داخل ایران، عددهای مختلفی را اعلام میکنند. یکی ۱۰ میلیون و یکی پنچ میلیون میگوید که هیچکدام از طرف مقامات نه تأیید و نه تکذیب شده است. حتی روزنامه جمهوری اسلامی که اعلام کرد هشت میلیون افغانستانی در داخل ایران حضور دارد، بدون ذکر هیچ منبعی، برای افکار عمومی جا افتاد. درصورتیکه وقتی هشت میلیون اعلام شده بود، سرشماریهای این افراد عدد چهار میلیون را نشان میداد؛ بنابراین شفافیتی وجود ندارد؛ مثلا سال قبل یک سرشماری صورت گرفت و قرار شده بود هر مهاجر افغانستانی که در این سرشماری شرکت نکرد، از مرزهای ایران اخراج شود؛ درصورتیکه هنوز تکلیف برگه سرشماریها مشخص نیست. برگه سرشماری یک کاغذ A5 بود که دفتر پیشخوان دولتها آن را صادر میکردند و در مواردی به دلیل سهلانگاری دفاتر پیشخوان در درج کد یکتا، این برگهها حتی میتوانستند جعل شوند. همین برگه مدرک اقامتی خیلیها شده است؛ ولی هیچ برنامه و عدد و رقم دقیقی هم برای حضور این افراد در کشور اعلام نمیشود. از طرف دیگر درباره تعداد ورودیها به کشور هم باز عدد مشخصی اعلام نمیشود. تمام صحبتهای ما درباره جمعیت مهاجران و شرایط آنها درحالحاضر بر پایه حدس و گمان است؛ چون آمار مشخصی وجود ندارد».
به هر دلیل در برخی مواقع، حس افغانستانیستیزی در جامعه قوت بیشتری گرفته و این موضوع نیاز به تأمل بیشتری دارد تا دلایل آن ارزیابی شود. حقیقتطلب چند مورد را در این زمینه بیان میکند که یکی از آنها به برگه سرشماریهای مهاجران مربوط است و بیان میکند: «قبل از سرشماریهای اخیر، فقط یکمیلیونو ۷۰۰ هزار نفر افغانستانی در ایران مدرک داشتند. در واقع پیشازاین بسیاری از افغانستانیها در ایران یک زیست پنهانی داشتند و بهطورکل میترسیدند در مکانهای عمومی ظاهر شوند؛ اما الان دومیلیونو ۳۰۰ هزار نفر برگه سرشماری گرفتند و همین در آنها اعتمادبهنفس ایجاد کرده. چون ترسشان از اخراج کمتر شده، آنها را بیشتر در سطح شهر میبینیم. البته افزایش تعداد افغانستانیها در ایران انکارناپذیر است؛ ولی یک جریان افغانستیزی در کشور وجود دارد که اتفاقاتی به این جریان شدت بخشیده است. همین الان خیلی از کلیپهایی که در فضای مجازی درباره افغانستانیها میبینیم، برای چند سال قبل است که دوباره بازپخش شده تا روحیه ضدمهاجر را تقویت کند و بهعنوان سیاست دولتی عنوان میشود؛ درحالیکه به نظرم همچنان دولت سیاست مدون و ارائهشدهای در قبال این افراد ندارد. از طرف دیگر اتفاقات منفی پشت آن شکل میگیرد؛ مثلا تحصیل کودکان مهاجر امسال خیلی کمتر شده است. از رویه ثبتنام تا شهریههایی که از مهاجران میگیرند، خیلی شبیه به روندی است که سالهای اوایل دهه ۸۰ طی شد. آن زمان میگفتند تعداد مهاجرها در ایران زیاد است و یکی از اهرمها هم محدودکردن تحصیل کودکان در مدارس بود که الان هم دوباره همان تکرار میشود. درحالحاضر اینطور نیست که دولت از حضور افغانستانیها در ایران دفاع کند؛ چون آنچه در عمل میبینیم، این است که حضور آنها را در کشور سخت میکند».
انتقادها و شاید نگرانیها به سبب افزایش حضور مهاجران در ایران، حتی حواشی پیشآمده برای اوراق هویتی آنها در سفر به کربلا هم تأملبرانگیز بود؛ درحالیکه مدیر پژوهش دیاران اعلام میکند: «سالهای قبل هم یک دفترچه شبیه به پاسپورت برای رفتن به کربلا به این افراد میدادند و این هم اتفاق جدیدی نیست. طرحی که سازمان ملی مهاجرت اجرا کرد، برای یکپارچهسازی کد شناسایی اتباع است. تعدد کدهای شناسایی اتباع درحالحاضر یک معضل بزرگ است؛ چون الان ما تعدادی مهاجر با چند نوع اوراق هویتی همزمان داریم. سازمان ملی مهاجرت طرحی را بهعنوان اعطای کارت هوشمند مطرح کرده که البته هنوز اجرائی نشده؛ ولی شروع به کار کرده تا به مهاجران یک کارت هوشمند با کد یکتای ۱۰رقمی داده شود. به نظر این کار خوبی بود؛ چون باید یکپارچهسازی اتباع انجام شود. این موضوع را هم در نظر بگیریم که تعدادی از اتباع، سالهای بسیاری است که در ایران سکونت دارند و از امکانات شهروندی محروم هستند، این افراد حتی برای تهیه بلیت قطار هم به مشکل برمیخورند».
بسیاری از مهاجران افغانستانی به دلیل نبود شرایط مناسب در کشورشان، رهسپار ایران میشوند و براساساین تعداد مهاجرهای افغانستانی در ایران رو به افزایش رفته است که همین موضوع از جهات مختلف موجب نگرانی خواهد بود. یکی از نشانههای آن ازدحام دانشآموزان مهاجر در مدارس حاشیه شهر است که منجر به ثبتنامنشدن تعداد درخورتوجهی از این افراد شده که خود همین موضوع آثار درخورتوجهی به جای میگذارد. حقیقتطلب به بحران متناسبنبودن امکانات و حضور افغانستانیها در برخی شهرها اشاره میکند: «مهاجرهای افغانستانی در چند شهر ایران از جمله تهران، مشهد، شیراز، یزد، اصفهان و کرمان بیشترین اقامت را دارند. در واقع تعدادی از استانهای ایران به دلیل نبود دانشآموز حتی فضای آموزشی خالی هم دارند و چون دانشآموز ندارند، این مراکز تعطیل است. از طرفی در شهرهای بزرگ مانند تهران کمبود فضای آموزشی و امکانات داریم. علت اینکه مهاجرها بیشتر به تهران میآیند، به مسائل اقتصادی مربوط میشود؛ بنابراین امکان پخشکردن آنها در کل کشور وجود دارد تا خدمات هم به همان اندازه پخش شود و با کمبود امکانات مواجه نشویم. این واقعا یک راهحل است، این کار موج افغانهراسی را هم کم میکند. در هیچجای دنیا هم همه مهاجران را در یک شهر از یک کشور اسکان نمیدهند و سریع مهاجرها را در کشورشان پخش میکنند. مضاف بر اینکه خود مهاجران افغانستانی مشکلی با اینکه پخش شوند، ندارند. الان تهران علاوه بر مهاجرهای افغانستانی مهاجر سایر استانها را هم دارد؛ یعنی مهاجرتهای داخلی ۱۶ استان مرزی به سمت تهران است؛ درحالیکه در ۱۰ سال اخیر تعداد زاد و ولد تهرانیها بهشدت کاهش پیدا کرده؛ ولی تعداد دانشآموزان مدارس چند برابر شده است و همین باعث کاهش فضای آموزش است. در کنار این امسال تعداد ثبتنام مهاجرها در مدارس خیلی کمتر بوده؛ یعنی سال قبل ۶۱۴ هزار نفر ثبتنام اتباع انجام شده؛ درصورتیکه امسال به ۳۵۶ هزار نفر رسیده. حالا همین خارجشدن این کودکان از چرخه خود مسئله دیگری است که احتمالا همین بچهها وارد چرخه کودکان کار و خیابان میشوند».
یکی از انتقادات مطرح به افزایش مهاجران در کشور، آن هم در روزهایی که شرایط اقتصادی و اجتماعی سختتر از قبل شده، مورد سؤال قراردادن دولت برای نبود کنترل کافی مرزها است؛ ولی حقیقتطلب میگوید: «عموما درباره مهاجرت افغانستانیها ما در عمل انجامشده قرار میگیریم. این خاصیت چنین مهاجرتهایی است و مثلا آمریکا و مکزیک را هم که نگاه میکنید، میبیند با وجود قدرت ارتش آمریکا، نتوانسته جلوی موج مهاجرتی اتباع مکزیک و آمریکای مرکزی را در این ۶۰ سال بگیرد. الان هم علت عمده مهاجرت به ایران به مسائل اقتصادی مربوط است و اگر ایران هم بتواند در شهرهای مرزی خودش یا حتی افغانستان اشتغال و صنایع ایجاد کند، این موضوع هم برای افغانستانیها و هم برای خود ایرانیها مفید خواهد بود. دراینصورت دیگر جلوی بخش درخورتوجه موج مهاجرتها به ایران گرفته میشود. ما باید خیلی سال قبل این کار را میکردیم. الان هم خود ایرانیها در افزایش مهاجرتها به ایران مؤثر هستند. چرخه قاچاق مهاجر موسوم به افغانکشی در داخل ایران از سوی خود ایرانیان اجرا میشود؛ چون همین که افغانستانیها را سوار ماشین میکنند و به شهرهای مختلف جابهجا میکنند، عموما کار خود ایرانیهاست؛ بنابراین اگر در شهرهای مرزی این جذابیتهای اشتغال ایجاد شود، مشتریهای این شبکه هم کم میشود».
با وجود تمام نگرانیها از افزایش حضور افغانستانیها در ایران، اما رفتارهایی مشابه برتری قومیتی از طرف مردم یا برخی جریانها قابل تأمل است که حقیقتطلب اشاره دارد: «الان مردم نتیجه یکسری سهلانگاریها را میبینند و افغانهراسی یک مقدار ریشه غیردوستانه پیدا کرده است و به نظر من در این مواقع نخبگان جامعه باید وارد عمل شوند. شاید مردم اروپایی، چینی یا ژاپنی از نظر ظاهر، فرهنگ و طرز فکر با ما فرق داشته باشند، ولی ما که در آسیای غربی و میانه هستیم، از نظر نژادی آدمهای متفاوتی نیستیم؛ مخصوصا که زبان ما با افغانستانیها یکی است. افرادی که تجربه سفر به خارج از کشور را دارند، این موضوع ر ا به خوبی درک میکنند؛ چون در کشورهای اروپایی، مردم ایران، عرب و افغان را یکی میشمرند. این دورنبودن و فرقنداشتن ما از هم موضوع شایان تأملی است. به نظر بخش دیگر این افغانستیزی به شرایط خود ایران برمیگردد؛ مردم به دنبال مقصری میگردند تا همه چیز را گردن آن بیندازند. افغانستانیها هم همیشه کوتاهترین دیوار هستند؛ چون اصولا مهاجرها در هر جامعهای کوتاهترین دیوار محسوب میشوند. این هم به یک حرکت نخبگانهای نیاز دارد تا توضیح دهند افغانستانیها مقصر شکستهای ما در جامعه نیستند.
طبق بررسیها، به نظر در سه ماه اخیر امسال این افغانستیزی شدت بیشتری گرفته است. در کنار آن یکسری سایتها به صورت شبکهسازیشده این کار را انجام میدهند. حتی در بحث تحصیل کودکان مهاجر هم که فکر میکردیم خیر مطلق است و هیچکس با آن مخالفتی ندارد، این سایتها همین را هم محکوم کردند که چرا باید بچه افغانستانی در ایران درس بخواند؟ یعنی همین سایتهایی که تا دو سال قبل در مورد محرومیت دختران افغانستانی از تحصیل در افغانستان و لزوم کمک ایران به آنها مطلب مینوشتند، حالا تغییر رویه داده و بهشدت بر این نکته که افغانستانیها در ایران درس نخوانند تأکید میکنند. به نظر جریانی سازمان یافته است و این افغانستیزی جریان خطرناکی است.
مضاف بر اینکه اخراج دستهجمعی مهاجران افغانستانی از ایران که توسط این سایتها ترویج میشود، راهحل مسئله زیادبودن افغانستانیها در ایران نخواهد بود؛ چراکه بدون فراهمکردن زیرساختهای لازم در مرز (هم از جهت جلوگیری از ورود غیرقانونی و هم از نظر ایجاد زیرساختهای اشتغال) این مهاجران به محض اخراج توسط شبکه قاچاق مهاجر دوباره به ایران برمیگردند و این اخراج دستهجمعی فقط باعث ایجاد بغض و کینه و نفرت و نیز تقویت شبکه قاچاق مهاجر میشود و عملا بعد از چند ماه دوباره با مشکل مواجه خواهیم بود. راهحل آن ضعیفکردن شبکه قاچاق مهاجران، ایجاد زیرساختهای اشتغال در نقاط مرزی افغانستان و ایران و سختکردن ورود غیرقانونی است که فرایندی تدریجی است».
فاطمه اشرفی: حضور افغانستانیها در ایران، زندگی ساکنان ایرانی را به خطر انداخته
در ماههای اخیر افزایش جمعیت مهاجران افغان در ایران و اتفاقاتی منجر به افزایش رویکرد انتقادی نسبت به حضور این افراد در ایران شد. برخی این نگاه انتقادی را نوعی برتریجوی قومی تعبیر میکنند، در صورتی که برخی دیگر آن را به افزایش غیرطبیعی جمعیت افغانستانیها در ایران مربوط میدانند. فاطمه اشرفی، رئیس هیئت امنای انجمن حامی، یکی از سازمانهای غیردولتی در ایران در حوزه مهاجران و پناهندگان، بر رویکرد دوم تأکید میکند و در گفتوگو با «شرق» میگوید: «بهطور جدی با رایجشدن کلمه نژادپرستی در نوع تعاملات جامعه ایرانی با اتباع خارجی، بهخصوص اتباع افغانستان، مخالفم؛ چراکه اصولا تفاوت ما و افغانها از جنس تفاوت نژاد نیست، بلکه این تفاوت، تفاوت ملیت و حوزه سرزمینی است. مردمی متعلق به دو حوزه ملی و کشوری که طبیعتا تفاوتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، قومی و حتی رفتاری دارند؛ همانگونه که ممکن است تفاوتهای رفتاری و حتی اختلافاتی میان اقوام مختلف در داخل ایران وجود داشته باشد که هیچگاه بهعنوان تفاوت نژادی مطرح نمیشود.
در حال حاضر رشد کنترلنشده و تصاعدی جمعیت افغانها در ایران است که نگرانیهای جدی اجتماعی را در مردم عادی ایجاد کرده است. همانطورکه مثلا در مقاطعی که برخی از استانهای مرزی با افزایش جمعیت کشورهای همجوار روبهرو بودند، با واکنشهای مردمی روبهرو بودیم. مسئله جدیدی که بهخصوص در سالهای اخیر در مورد جمعیت افغانها در ایران ایجاد شده، عدم تناسب جمعیتی است که بخش درخور توجهی از آنها فاقد هرگونه مدارک قانونی و اقامت هستند، با ظرفیتهای اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، بهداشتی، مواد غذایی و سایر حوزههای انسانی. در این رابطه اگر گزارشی از مناطق حاشیهنشین شهرهای بزرگ ازجمله تهران تهیه کنید، متوجه خواهید شد که واکنشها و نگرانیهای مردم تا چه اندازه بالاست؛ چراکه حضور بیرویه جمعیت افغانها در این مناطق، افزایش تقاضاها در حوزههای عمومی را ایجاد کرده است؛ مانند افزایش تقاضای مواد غذایی، محل سکونت، مدرسه، خدمات بهداشتی، وسایل حملونقل و همه آن چیزهایی که به زندگی اجتماعی مردم و نیازهای طبیعیشان ربط دارد. در این شرایط رشد تقاضا موجب افزایش بیرویه قیمت خدمات و کالاها شده و زندگی ساکنان ایرانی را به خطر انداخته است. در شرایطی که این طبقه اجتماعی از قبل هم در مضیقههای مختلفی بوده است و خب طبیعتا مسبب تمام این اختلالات در دسترسی حداقلی به امکانات و خدمات را افغانهای جدیدالورود میداند.
یکی از سؤالات مهم این است که ماجرایی مثل رود هیرمند چقدر بر افزایش این نوع نگاهها به مهاجران افغان مؤثر بود که اشرفی میگوید: «مسئله آب هیرمند و برخوردهای غیراخلاقی و غیرقانونی نظام طالبان با حق مسلم مردم ایران برای دسترسی به آب هیرمند و ملاحظه شرایط سختی که مردم سیستان در سالهای اخیر به دلیل عدم اجرای معاهده آب هیرمند با آن روبهرو شدهاند، در کنار بهرهگیری یک جمعیت ۱۰ میلیونی از خدمات و امکانات یارانهای در ایران که بسیار بالاتر از تعهدات بینالمللی ایران برای پاسخگویی به نیازهای پناهندگان و مهاجران اجباری است، به نقطه عطفی تبدیل شد تا اعتراضاتی در فضاهای مجازی شکل بگیرد و مطالبات مربوط به ضرورت کنترل مرزها و آمد و شد اتباع فاقد مدارک قانونی افزایش پیدا کند. نکته مهم این است که ما همچنان هیچ سیاست و اقدام مشخص و منسجمی از دولت درخصوص نگرانیهای بحق مردم درباره مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ناشی از پذیرش بیرویه اتباع خارجی در ایران را شاهد نیستیم. متأسفانه به جرئت میتوانم بگویم که ما در حال حاضر با مهاجرتهای اجباری و پناهجویی افغانها در ایران روبهرو نیستیم، بلکه با جابهجایی جمعیت از افغانستان به ایران روبهرو هستیم که خطرات و لطمات جبرانناپذیری نه فقط برای ایران حتی برای کشور افغانستان به همراه دارد. ما در مواردی خواسته یا ناخواسته تسهیلکننده سیاستهای طالبان برای کوچ اجباری برخی اقوام از حوزههای تاریخی و جغرافیایی این کشور و ایجاد تغییر در ترکیب جمعیتی این مناطق هستیم و به همان نسبت تغییر سریع ترکیب ملی، قومی و… در بخشهایی از استانها و شهرهای کلیدی و مادر کشور را شاهدیم که خود به تنهایی میتواند به تهدیدات جدیتری منجر شود. همین مسائل است که مردم کوچه و بازار را نگران کرده وگرنه اگر به تاریخ روابط اجتماعی ایرانیها با اتباع خارجی نگاه کنید، آغوش جامعه ایرانی همواره به روی گروهها و جمعیتهایی که مورد ظلم قرار گرفته بودند باز بوده و حتی به راحتی در میان جامعه ایرانی ادغام شدهاند. در عین حال، همین جامعه منعطف، در مقاطعی، وقتی با هجوم بیگانگان روبهرو میشدند، همبستگی ملی فارغ از تفاوتها افزایش پیدا میکرد و با هجوم بیگانگان مقابله میکردند تا از تمامیت ارضی، منافع و امنیت ملیشان دفاع کنند». به هر حال مسئولیت ما و شما که با گروههای اجتماعی مختلف بهخصوص مردمی که امکان دسترسی به سیاستگذاران و برنامهریزان را ندارند، روبهرو هستم، این است که نگرانیهایشان را به خوبی و به درستی منتقل کنیم و از برچسبزنیهایی که حکایت از عدم درک مسائل و مشکلات مردم و قضاوتهای پیشدستانه دارد، خودداری کنیم.
شما مهاجرین کشورهای اروپایی را با مهاجران بی فرهنگ افغانی مقایسه نکنید خودتان بالا شهر نشستین اثارحضورافغانی ها رو نمیدانید یه سری به نانوایی های شهر بزنید اون وقت میفهمید چه خبر شده یا زنگی لجن بارشان رو برید ببینید که در یه واحد چند نفر زندگی میکنند .من الان مدیر یه ساختمان هستم که سه واحد افغانی داره این سه واحد بیش از ۲۵ نفر زندگی میکنند تعداد زیاد اینا باعث میشه مصرف اب وگاز ما خیلی بالا بره وهمیشه تو پله های بالای مصرف قرار میگیریم.این که میگید از هیچ امکانات استفاده نمیکنند کشور ما یه کشور یارانهای هستش سالانه ۸ میلیلرد دلار به ما ضرر میرسانند در وضعیت دشوار کشور
canadian pharmacy cialis