*مژگان جمشیدی
نابودی هفت هزار هکتار از باغات تهران و تخریب گستردهٔ پارکهای جنگلی تهران از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۶، تنها گوشهٔ کوچکی از تراژدی تلخی است که بر سر ریههای حیاتی شهر تهران در مدت ۱۲ سال آمد. پیش از این دوره نیز صدها هکتار از باغات پایتخت تهران قربانی ساختوساز شده بود و تخریبها بعد از سال ۹۶ نیز همچنان با سرعت ادامه یافت.
اما حالا مصوبهٔ برجباغی که در دورههای گذشته به اشکال مختلف به جای حفظ باغات به مدد برجسازان آمده و در سایهٔ کمبود نظارتهای لازم، باعث نابودی گستردهٔ باغات تهران شده بود حالا بار دیگر به شکل لایحهٔ جدید دیگری در راه است تا اینبار همین اندک باقیماندهٔ باغات تهران را هم قربانی سازههای بتونی و سیمانی کند.
در حال حاضر تهران ۸۰۰ هکتار باغ بهم پیوسته دارد که ۳۹۵ هکتار فقط در محدودهٔ کن، ۱۴۶ هکتار در منطقهٔ کوهسار، ۱۴۸ هکتار در فرحزاد، ۷۵ هکتار در درکه و ۲۴/۹ هکتار آن در ازگل و سوهانک واقع شده است.
علاوه بر این، لکههای دیگری هم از باغات هنوز در چهارگوشهٔ تهران وجود دارد که هرسال از وسعت آنها کاسته و به سرعت تغییر کاربری داده میشوند و از بین میروند.
اما بر اساس لایحهٔ جدیدی که شهرداری به شورای شهر تهران داده است، برای باغهای تا مساحت ۷۵۰ مترمربع، سطح اشغال ۴۰ درصد و ساختوساز سه طبقه پیشبینی شده است.
در مساحت بین ۷۵۰ تا یکهزار مترمربع و از یکهزار تا ۱۵۰۰ مترمربع، سطح اشغال ۳۵ درصد و حداکثر چهار طبقه ساختوساز در نظر گرفته شده و زمینهای با مساحت ۱۵۰۰ تا دو هزار مترمربع با سطح اشغال ۳۰ درصد هم برایشان حداقل شش طبقه و حداکثر ۹ طبقه ساختوساز پیشبینی شده است.
همینطور باغهایی که بالاتر از دو هزار مترمربع باشند هم تا سقف تراکم زیر پهنۀ طرح تفصیلی محل وقوع، یعنی حداکثر ۱۱ طبقه یا سطح اشغال ۳۰ درصد امکان ساختوساز خواهند داشت.
گرچه شهردار تهران مدعی است این لایحه باعث حفظ باغات تهران میشود و مالکان باغات را از خشکاندن باغات منصرف میکند، اما منتقدان آن را در راستای سیاست تخریب باغها و همان مصوبهٔ پر سر و صدای برجباغها ارزیابی میکنند که میتواند خود به معضل جدید دیگری برای شهر تبدیل شود و همین اندک باقیماندهٔ لکههای سبز باغی را هم به کام بساز و بفروشها برساند.
موضوع تخریب باغات در تهران و برخی شهرها همچون قزوین و شیراز موضوع امروز و دیروز نیست و سالهاست که این عرصههای سبز، قربانی طرحهای توسعهٔ شهری و ساختمانسازی میشوند.
اینکه مالکان این باغات دارای حقوقی هستند و برای حفظ باغات در شهرهای بزرگ و تشویق مالکان آنها به حفظ عرصههای باغی چه باید کرد و چه امتیازات جایگزینی برای آنها لحاظ شود تاکنون زیاد گفته شده است.
اما باز هم درنهایت شگفتی مسئولان شهری در پس هر تصمیم و طرح جدیدی، سادهترین راهکار را برمیگزینند! راهکاری که مدیریت شهری و مالک باغ، هر دو را در قبال تخریب باغ به درآمد بیچونوچرا میرساند و نهایتاً باعث میشود منتقدان، شهرداری را به شهرفروشی متهم کنند.
اما در شرایطی که مدیریت شهری در بسیاری از شهرهای جهان با شدت گرفتن تغییر اقلیم و افزایش دمای هوا به توسعه و گسترش فضای سبز شهری و درختکاری برای تلطیف و تعدیل دمای هوا روی آوردهاند، در تهران با وجود کمبود منابع آبی و زمین مناسب برای توسعهٔ فضای سبز جدید، شهرداری همچنان هیچ سیاست قابل تأملی برای حفظ عرصههای باغی و جنگلکاریهای شهری ندارد و ترجیح میدهد همهٔ آنچه را که در قبال صرف هزینههای هنگفت و صرف منابع آبی و… به بار نشستهاند، قبل از هر گزینهٔ دیگری قربانی کند و در عوض مرتباً بر طبل نمادین و پرطمطراق درختکاریهای پرهزینه، پوشالی و بیحاصلی بکوبد که نتیجهٔ آن به شکل فضای سبز کمتر در سالهای اخیر دیده شده است.
واقعیت این است که تهران با جمعیتی بیش از ۱۰ میلیون نفر به شدت از کمبود فضای سبز رنج میبرد و فضای سبز فعلی شهر تهران در وضعیت بغرنجی قرار دارد. آنچه وخامت اوضاع را بیشتر میکند، حال و روز نامناسب درختان شهری چه در باغات و بوستانها و چه در جنگلکاریها و حاشیهٔ معابر است.
درختانی آفتزده و خشک یا نیمهخشک و محروم از آبیاری همهٔ آن چیزی است که موجود است و قطع یقین بیش از نیمی از این درختان شاید تا سه چهارسال آینده زنده نباشند. با این حال، پیمانکاران شهرداری همچنان آبیاری چمن در اولویتشان است و نیمنگاهی هم به سایبانهای شهری که قدمتی چند ده ساله دارند، نمیکنند.