تجربه شهرهای بیدفاع تاریخ همچون رم، لندن، پاریس، برلین و… نشان داده است که این شهرها در هنگام وقوع رخدادهایی همچون جنگ، شیوع امراضی مثل طاعون و وبا و… و دیگر نابسامانیها و تهدیدهای زیستیانسانی، همواره از آسیبروانی بیش از ضربه ناشی از اصل رویداد، صدمه دیدهاند و در سالهای پس از هر بحران، تا مدت مدیدی، تلاشهای زیادی را صرف بازپروری ابعاد روانیجامعهشناختی شهروندان و انسانهای ساکن در فضاهای شهری کردهاند. واقعیت این است که شهرها بهعنوان کانونهای تمرکز مذهب، ثروت، قدرت، صنعت و سیاست در کشورهای در حال توسعه، هیچگاه نتوانستهاند عملکرد مناسبی بههنگام بروز فاجعه داشته باشند و همواره کانونهای اصلی خسارت و تهدید بودهاند. شاید علت این امر را بتوان در تمرکز غیراستاندارد زیرساختها، برنامهریزی توأم با سنتاندیشی و عافیتطلبی، بیتوجهی به آرای علمی و نظرات ناسازگار با دیدگاه غالب دستاندرکاران شهری و سیاسی و روی خوش نشانندادن جامعه به متخصصان حوزههای مرتبط بهویژه در شهرهای مهم کشورهای جهان سوم و نیز ایران، جستوجو کرد؛ بهنحوی که یکی از مسائل اصلی در حیات جوامع شهری در کشورهای آسیبپذیر همچون ایران را میتوان وقوع رویدادهای غیرهمسو، برخورد جریانی و گروهی با موضوع، بسیجنشدن منابع و زیرساختها برای مقابله با مشکلات، حکمروایی نامناسب شهری، بخشی عملکردن نهادهای مسئول، بیتوجهی به مدیریت یکپارچه بحران و اطلاعرسانی محدود درباره مسئله دانست که خسارت ناشی از بحرانهای طبیعی یا انسانی را دوچندان میکند.
با این مقدمه، باید گفت که کشور ایران با دارابودن وضعیت راهبردی در منطقه خاورمیانه، همواره در معرض تهدیدهای جدی از سوی قدرتهای منطقهای و فراملی در اشکال مختلف آن اعم از تهدید سخت (جنگ، نابودی زیرساختها و…) یا تهدید نرم (جنگ روانی، تهدیدهای بیولوژیک، کاهش مقوله ذهنی و ایمنی و…) بوده است. در این بین، پیوند مقولههای ایمنی و امنیت شهری با مفاهیم امنیت ملی، شهرها را به یکی از سیاسیترین نهادهای ساخته دست بشر تبدیل کرده است؛ بهنحویکه برنامهریزی برای ارتقای وضع ایمنی شهرها در مقابله با بحرانهای احتمالی، از اهمیت درخور ملاحظهای در سیاستگذاریهای ملی و منطقهای و تصمیمگیریهای سیاسی و اقتصادی در مقیاس کلان برخوردار است. نباید از یاد برد که ایمنی شهری بهلحاظ ابعاد روانیذهنی مهم آن برای شهروندان، در قیاس با مفهوم امنیت که بر مفاهیم کالبدی و ابعاد فیزیکی آن تأکید بیشتری دارد، در عرصه برنامهریزیهای ایمنی شهری اهمیت بیشتری دارد.
باید اشاره کرد که امروزه بهموازات ظهور شکلهای نوینی از بحرانهای انسانی، شهرهای کشورهای در حال توسعه و کمتر برخوردار بهطور کلی و کلانشهرهای مستقر در این کشورها بهطور خاص، بهعلت تمرکز بیش از حد جمعیت، نبود استقرار زیرساختهای مورد نیاز برای مواجهه با بحران، بیبرنامگی در توسعه فضاییکالبدی و خدماتی، استقرار گسترده جمعیت حاشیهنشین و آسیبپذیر در این شهرها، توزیع نامناسب امکانات بهداشتی، هزینه زیاد دریافت خدمات و نداشتن اسناد مدون راهبردی در حوزه ارتقای ایمنی شهری، امکان شیوع گسترده ویروسها و بیماریها را بیش از پیش فراهم کرده است؛ امری که بهوضوح نمود آن را در جریان مواجهه با بحران کرونا در شهرهای مختلف ایران از جمله تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، قم و اراک و نیز خسارتهای بسیار انسانی و مادی ناشی از آن، میتوان مشاهده کرد. در این حوزه، نداشتنبرنامه راهبردی و بیتوجهی به فراهمکردن آموزشهای قبل از بحران در قالب ظرفیتسازیهای رسانهای، اطلاعرسانی ضعیف به شهروندان، ضعف در عملکردهای خدماتی در اکثر سطوح، کمتوجهی به تجارب مؤثر سایر کشورهای درگیر همچون چین، انگلستان و… در این حوزه و بهکارگیری آن در قالب اقدامات عملیاتی و قرنطینهای و کنترلی نهچندان مؤثر، از جمله مواردی بود که ضریب بروز فاجعه و بحران را در فضاهای متراکم شهری در ایران دوچندان کرد؛ بنابراین تلاش برای برنامهریزی ایمنی شهری در قالب الگوهای پدافند غیرعامل و بهرهگیری از رویکردهای آینده پژوهانه و راهبردی میتواند جامعه شهری ایران را در مقابله مؤثر با این تهدیدهای نهچندان جدید که تاکنون کمتر مورد توجه برنامهریزان شهری، مدیران، شهرسازان و معماران بوده است، یاری کند. بر این اساس، میتوان گفت که با ادامه روند فعلی در حوزه برنامهریزی ایمنی فضاهای شهری، بیشتر تلاشها در این باره با شکست مواجه میشود و دیری نخواهد پایید که بسیاری از این مراکز شهری با چالشهای جدی در مواجهه با شرایط اضطرار و بحران روبهرو خواهند شد و بهلحاظ معیارهای کمی و کیفی ضریب آسیبپذیری آنان رشد زیادی خواهد کرد و خسارت جبرانناپذیری را نیز متحمل خواهند شد.
شرایط جدید پیشآمده در کشور، ما را به مرور تجارب تاریخی در حوزه ایمنی شهری وامیدارد تا بهموازات آن با درک مناسب از وضعیت فعلی و نیز آسیبشناسی آن، زمینه را برای تدوین سناریوهای متناسب در آینده فراهم کنیم و ضمن جلوگیری از تکرار تجارب تلخ گذشته، انعطافپذیری هرچه بیشتر برای مواجهه با بحران را در قالب سناریوهای قابلقبول تا مطلوب تبیین کنیم و الزامات تحقق هر کدام را نیز مشخص نماییم. در چنین شرایطی، تصمیمگیری با آگاهی و دانش درباره آنچه در فضای شهری در ارتباط با ایمنی شهری رخ خواهد داد، عرصه را برای تدوین راهبردها و برنامههای متناسب با درنظرگرفتن ملاحظات شهروندی، آموزشی و سیاستگذاری مهیا میکند و وضعیت اضطرار در عملکرد، جای خود را به اندیشیدن مؤثر و با نظم زمانی مشخص در برنامهریزی ایمنی شهری در آینده خواهد داد. این امر باعث خواهد شد که تصمیمگیران سیاسی و شهری با درک ابعاد مختلف هر تصمیم و آگاهی از نتایج ناشی از اتخاذ هر رویکرد، ایمنی شهری را فدای مصالح لحظهای و سیاسی نکنند و تحلیل مبتنی بر منافع جمعی شهروندان و نیاز به ارتقای ایمنی فضاهای شهری را همواره مد نظر قرار دهند؛ بهنحویکه با گذار از الگوی شهرنشینی کلاسیک به شهرنشینی توأم با هوشمندسازی فرایندها و رویدادها و تدوین افقهای تصمیمسازی صحیح با الگوهای آیندهپژوهی همچون پسنگری، پیشبینی و نشانهشناسی ابعاد ایمنی شهری و تبیین جایگاه آن در تدوین اسناد آینده شهری، زمینه آمادگی هرچه مطلوبتر برای مقابله با بحرانهای ایمنی شهری و کاستن از عواقب ناشی از آن فراهم شود.