آرامش را انسان در هر خانه ای که حداقل استاندارد های مورد نظر او را داشته باشد مییابد اما، این حس «تعلق خاطر» به مکان زندگی است که با اجاره نشینی های کوتاه مدت به دست نمی آید. رشد کردن در محیطی ثابت، حس تعلق خاطر را در انسان ایجاد می کند. این حس در شخصیت فرد، هویت، اعتماد به نفس و اعتبار ایجاد می کند. این موضوع که همه ما خود را بزرگ شده محله ای در کودکی میدانیم و خاطرات قدیمی از منطقه مسکونی خود داریم به ما کمک می کند تا در ضمیر خود احساس امنیت داشته باشیم. این وابستگی و احساس تعلق خاطر به مکان و خانه ای که در آن رشد پیدا کرده ایم کمک شایانی می کند تا ما هویت خود را شناسایی کنیم . برعکس، اگر در مرور به گذشته خاطرات پراکنده و نامنظمی از مکان ها و خانه های مختلف داشته باشیم و ذهن ما مجبور باشد برای بازگشت به گذشته، مکان ها و مناطق مختلف را مرور کند ، خلا نداشتن هویت در ما تقویت می شود .
• رفتن به انزوا یا گسترش روابط:
زندگی اجاره نشینی می تواند دایره روابط و رفت و آمد ها را گسترش زیادی دهد . این پدیده می تواند معضلی برای خانواده شود . زیرا کنترل روابط جدید و تاثیر گذاری های ناخواسته این روابط بر مسیر طبیعی زندگی می تواند بحران ساز باشد . گاهی هم خانواده به دلیل نقل مکان های متعدد، در لاک دفاعی فرو می رود و از گسترش روابط اجتماعی با افراد جدید در خانه جدید خودداری می کند و در تمامی زندگی روند انزوا را در پیش می گیرد و افراد آن خانواده در مناسبات اجتماعی متعارف نیز مشارکت نمی کنند.
• اثر اجاره نشینی بر آداب و رسوم ، اعتقادات و فرهنگ
تحمل اجباری آداب و رسوم شهر یا منطقه ای که خانواده در آنجا خانه ای را اجاره می کند ، فرهنگ خانواده را مورد هدف قرار می دهد. فشار هایی که آداب و رسوم جدید بر شاکله فرهنگ خانواده ایجاد می کند زندگی افراد خانواده را برای سال ها متاثر می کند . این موضوع برای کسانی که از شهری به شهری دوردست مهاجرت می کنند نمود و تظاهر بیشتری دارد .احساس نداشتن سرپناه ثابت در شرایط سخت، علاوه بر اینکه فرد و خانواده را از نظر فرهنگی معلق نگه می دارد ، گاه سبب بروز برخی بزهکاری ها نیز شده است. علاوه بر این افراد یک خانواده زمانی از اعتقادات و فرهنگ نزدیک به هم برخوردار هستند که در محیطی یکسان و در کنار هم رشد کنند . خواهر و برادری که در خانه های مختلف متولد می شوند و رشد پیدا می کنند، غیر از فاصله سنی که طبیعی است؛ فاصله فرهنگی نهفته ای نیز به دلیل ثابت نبودن سرپناه در شخصیت شان شکل می گیرد و دنیای فکری و عقیدتی آنها را از هم دور می کند.
• شکل ظاهری خانه و اثر آن بر شکل گیری شخصیت افراد
شکل و شمایل ظاهری خانه ، الگو های جدیدی را در زندگی خانواده ایجاد می کند . فرض کنید افرادی که در خانه ای بدون حصار و دیوار زندگی کرده اند با خانواده ای که در خانه ای کاملا بسته ،محفوظ و محصور به سر برده اند چه تفاوت هایی با هم دارند؟ بدون شک ما شاهد دو نوع یا دو قالب شخصیتی متفاوت در اعضا این دو خانواده خواهیم بود . افرادی که در خانه های بی حد و مرز زندگی کرده اند در روابط فردی و اجتماعی نیز بی پرواتر و جسور تر عمل می کنند و افرادی که در خانه های محفوظ و بسته زیسته اند در محیط بیرون نیز محافظه کار هستند و به حفظ حریم ها و مرزها در زندگی فردی و اجتماعی پایبندتر هستند.
خلاصه کلام آنکه ، دولتمردان و سیاستگزاران مسکن باید سعی کنند با برنامه ریزی درست و نه از نوع برنامه ریزی مسکن مهر! و فراهم آوردن تسهیلات ، شرایط خانه دار شدن اکثریت اعضا جامعه به ویژه جوانان را فراهم آورند.
زیرا زندگی در خانه غیر اجاره ای ، حس تملک و دارایی را در فرد افزایش می دهد و فشارهای ناشی از عدم هویت و اعتبار را کم می کند . به این ترتیب ، تاثیرات منفی و فشار های ناشی از اجاره نشینی که محصول جامعه ای بی ثبات است را از بین می برند.