به گزارش وطن شهر و به نقل از شرق، وقتی خبر وقوع زلزله را میشنویم بیش از هر چیز آنچه روی سطح قرار دارد، توجه ما را به خود جلب میکند. این در حالی است که در زیرسطح خبرهای بیشتری وجود دارد. بزرگراههای زیرزمینی، تونلها، خطوط مترو، خطوط انتقال سیالات از جمله آب، گاز، نفت، فاضلاب، مخازن ذخیره سوخت و انبارهای زیرزمینی از جمله تأسیسات زیرسطحی هستند. عدم رعایت استانداردها و مقررات فنی و مهندسی مرتبط با زلزله در هر یک میتواند منجر به فاجعهای بزرگتر از فاجعه اولیه شود. مقاومسازی، جابهجایی و تغییر مصالح بهکاررفته در این سازهها بر مبنای تجارب کشورهای زلزلهخیزی همچون ژاپن امری ضروری است. بهویژه در محلهایی که گسل، مقطع سازههای زیرزمینی را قطع کرده است. بررسی زلزلههای رخداده در ایران، جابهجایی عمودی تا هشت متر را هم نشان میدهد.
از جمله موضوعات پراهمیت تأسیسات گازرسانی به منظور گستردگی و شدت انفجارها و خسارات احتمالی است. شکستگی خطوط اصلی در اثر زلزله یا حتی فرونشست زمین، تخریب ایستگاهها و شکستگی خطوط فرعی از محل انشعابات و در نهایت نشت گاز و وقوع انفجار میتواند تهران را با بحران جدی مواجه کند. یکی از راهکارهای پیشگیری از فجایع بزرگ افزایش تعداد شتابنگارها و استفاده از فاصله زمانی حدود ۲۰ ثانیهای میان ثبت امواج توسط این تجهیزات تا وقوع زلزله است. در این فاصله زمانی اقدامات بسیاری در بخشهای مختلف قابلیت انجام دارد؛ همچون قطع اتوماتیک جریان گاز توسط تجهیزات الکتریکی بدون دخالت نیروی انسانی در کمترین زمان ممکن یا خروج نیروهای کمکرسان از جایگاهها برای اقدام سریع و حتی نوعی اطلاعرسانی قبل از وقوع زلزله از طریق سامانههای هوشمندی که امروزه پس از آمریکا در دنیا در حال گسترش است. طراحی این سامانه به گونهای است که حتی قابلیت اطلاعرسانی از طریق تلفنهای همراه را هم دارد و با تکیه بر آموزشهای مردمی میتوان از شدت خسارات کاست.
براساس گزارشهای پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی، ایران به دلیل قرارگرفتن در کمربند لرزهخیز آلپ-هیمالیا و در محل تصادم ورقههای اوراسیا-عربستان، از نظر زمینشناسی فعال است. حدود هشت درصد از زمینلرزهها و حدود ۱۷ درصد از زلزلههای بزرگ دنیا در فلات ایران رخ میدهد. در این فلات ۵۷۵ گسل وجود دارد که ۱۲۰ مورد آنها خطرناک هستند، حدود ۸۰ درصد شهرهای کشورمان در معرض خطر زلزله قرار دارند و روزانه ۶۰ زلزله در کشور ثبت میشود و براساس تخمین سازمان لرزهنگاری بهطور میانگین سالانه دوهزار بار زمین ایران میلرزد و فقط در شهر تهران ۱۷ گسل فعال وجود دارد. نتایج بهدستآمده از تحقیقات انجامشده توسط آژانس همکاریهای بینالمللی ژاپن (JICA) در مورد پیشبینی وقوع زلزله در شهر تهران نشان میدهد که انرژی تخلیهشده از گسل مشا فشم به میزان هشت ریشتر، گسل شمال تهران ۷٫۲ ریشتر و گسل ری نزدیک به هفت ریشتر خواهد بود. این واقعیتها نشانگر لزوم اعمال استانداردهای سختگیرانه در این زمینه است.
در اینباره بررسی رفتار سازههای مختلف تحت تأثیر بارهای دینامیکی و مدلسازی براساس تأثیر حداکثر شدت زلزله اعلامی از سوی جایکا بر این سازهها و اولویتبندی تأسیسات زیرسطحی بر مبنای میزان خسارت احتمالی در بدترین سناریوها، حائز اهمیت فراوان خواهد بود و ضروری است از هماکنون نسبت به مقاومسازی، جابهجایی و تغییر مصالح بهکاررفته در آنها بر مبنای تجارب کشورهای زلزلهخیز همچون ژاپن اقدام کرد. بهویژه در محلهایی که گسل، مقطع سازههای زیرزمینی را قطع کرده باشد. چراکه بررسی زلزلههای رخداده در ایران، گاهی جابهجایی قائم تا هشت متر را هم نشان میدهد. ولی از آنجایی که طراحی تونلها براساس میزان گسلش اقتصادی نیست، معمولا در طراحی ابتدا تلاش میشود که چنین تقاطعی رخ ندهد و اگر این عبور ضروری بود، طراحی بر مبنای حداقل صدمات خواهد بود. در تحقیقات انجامشده توسط جایکا، ۱۵ پروژه تعریف شد تا در مدت زمان ۱۵ سال اجرا شود که توجه لازم به آنها صورت نگرفت و تنها بخشهایی از آن به مرحله اجرا رسید.
یکی دیگر از سازههای مهم زیرسطحی خطوط مترو است. با وجود اینکه از ایستگاههای مترو به عنوان یکی از مکانهای امن هنگام وقوع زلزله نام برده میشود، ولی امکان وقوع آتشسوزی و تجمع دود از نقاط ضعف آن است. اگرچه سیستمهای تأمین هوای تازه و خروج هوا به بهترین شکل ممکن در طراحی خطوط مترو در نظر گرفته شده است، اما بعضا شاهد بودیم که برخی خطوط بدون راهاندازی کامل این تجهیزات به بهرهبرداری میرسد. وقوع زلزله در برخی سناریوها میتواند منجر به قطع مسیرهای دسترسی شود، ازاینرو پیشبینی این نکته از ضرورتهای بهرهبرداری خطوط مترو است.
خطوط آبرسانی یکی دیگر از تأسیسات زیرسطحی است که هرگونه اختلال در آن هنگام وقوع زلزله بسته به میزان تخریب در شرایط سخت میتواند منجر به فاجعه انسانی بزرگی شود. قطع این شریان حیاتی و عدم دسترسی مردم به آب در کوتاهمدت شاید قابل جبران باشد ولی در بلندمدت قطعا جبرانپذیر نخواهد بود. گفته میشود معمولا انسان سه روز تحمل بیآبی دارد که این میزان در هوای گرم کمتر است. زلزله شدید در صورت تخریب دسترسیها، خصوصا در بافتهای متراکم شاید تا چندین روز امکان کمکرسانی را به تأخیر بیندازد. طبق برآوردها میزان تابآوری تهران در برابر زلزلهای با قدرت متوسط حداکثر ۲۰ درصد است. به عبارتی بخش قابل توجهی از زیرساختها اگر کاملا از بین نرود تخریب خواهد شد؛ زیرساختهایی که در هنگام زلزله میتوانند نقش مهمی در کمکرسانی ایفا کنند.
موارد مذکور نشان میدهد که در زیرسطح شهرها بهویژه شهرهای مدرن خبرهای بیشتری هست و شریانهای حیاتی در آن جاری است. وقتی میزان خطر وقوع زلزله و شدت آن را در شهری چون تهران، در کنار تخریب زیرساختهای مهم و حیاتی قرار دهیم، بیجا نیست اگر شبهنگام نتوانیم آسوده سر بر بالین بگذاریم. بهویژه مدیرانی که مسئولیت ایجاد و حراست از این زیرساختها و کمکرسانی به مردم هنگام وقوع زلزله را برعهده دارند. نادیدهگرفتن احتمال وقوع زلزله در تهران در برخی نگرشهای مدیران از میزان اهمیت این امر و نگرانی حاصل از آن نخواهد کاست.
در تعریف مدیریت بحران گفته میشود: «هماهنگسازی آگاهانه مجموعه تلاشها، همراه با استفاده حداکثری از ظرفیتهای انسانی، فنی، مالی و غیرمالی با رویکرد طراحی و بهکارگیری مجموعهای از برنامهها و فعالیتهای مختلف در قبل، حین و بعد از بحران، به صورتی که حداکثر کارایی و اثربخشی عملیات امداد و نجات در حوادث و سوانح حاصل شود. مدیریت بحران به عنوان فرایندی نظامیافته تعریف میشود که طی این فرایند، سازمان تلاش میکند بحرانهای بالقوه را شناسایی و پیشبینی کند، سپس در مقابل آنها اقدامات پیشگیرانه انجام دهد تا اثر آنها را به حداقل برساند». همانطور که مشاهده میشود در هیچ جای این تعریف نهتنها نشانهای از سهلپنداری نیست بلکه سراسر سختگیری و دقت و پیشبینی است.
در پایان باید به ضرورت ایجاد مسیر سبز در شهرها اشاره کرد. مسیری که در زمان وقوع زلزله همواره در دسترس باشد و آسیب نبیند. مسیری مقاوم در برابر زلزله و فرونشست زمین و به دور از آوار ساختمانها و سقوط تجهیزات بر روی آن. وجود چنین مسیری هنگام وقوع زلزله بسیار حیاتی است؛ چرا که از یک سو امکان کمکرسانی به مردم در نقاط مختلف را فراهم میکند و از سوی دیگر منجر به کنترل حوادث ناشی از تخریب تأسیسات اعم از زیرسطحی و روسطحی میشود.