*سیامک سرمدی /
مسکنهای غیر رسمی و غیر قانونی حاشیه شهرهای بزرگ و کوچک، بافتهای حاشیهای هستند که گویی موجودات ناقص الخلقهاند. ای کاش که از روز اول به دنیا نمیآمدند؛ اما به هر روی به دنیا آمدهاند. سکونتگاههایی که چون انسانی با یک چشم یا بدون انگشت، گاه فاقد یک پا یا دست، چهره ناتوان خود را به ما نشان میدهند. این بافتها به صورت «خود رو» رشد کردهاند، مصالح ساختمانی نامتناسب و ناساز دارند، ساخت و سازشان نیز بدون ملاحظه هرگونه ضابطهای صورت گرفته است. اما به هر حال «هستند». گاه در یک سکونتگاه غیر رسمی، بافتهای رسمی و قانونی هم دیده میشود. در واقع شبکه ای از ساخت و سازهای رسمی با نظارت نظام مهندسی و بافتهای غیرقانونی، همه در کنار هم قرار دارند. مثلا در «اسلامشهر» در نزدیکی تهران محله ای به نام آیت ا.. کاشانی وجود دارد که دارای چنین ملغمهای در ساخت و ساز رسمی و غیر رسمی است. در برخی بافتهای حاشیهای، حتی واحدهای مسکونی دسترسی مناسب و متعارفی نیز ندارند. مثلا در برخی مناطق از «خاک سفید» و «اکبر آباد» تهران، ساکنین باید برای حرکت، از خانه یکدیگر عبور کنند. یعنی بعضا در خانهها به حیاط همسایه باز می شود!
این مسکنهای «شتر گاو پلنگ!» با همه نقائص مادرزادی و کالبدی نیازمند «توان یابی» هستند. میتوان طرحهایی ویژه و مبتنی بر توانمند سازی تدارک دید تا این سکونتگاهها باز آفرینی شوند. البته این توانمندسازی و بازآفرینی باید با شناختی همه جانبه و بر پایه شرایط ویژه هر سکونتگاه طراحی و اجرا شود و به نتیجه رسیدن توانیابی مسکنهای معلول هم محتاج صرف زمانی ۱۰ تا ۲۰ ساله است. نکته مهم در این امر آنکه این عمل به معنای بی توجهی به زیر ساخت های اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی که مسئول اصلی رخداد این معضل هستند نبوده و باید به «فقر» و « نادانی» که دو عامل اصلی شکل گیری این بافتهای حاشیه ای هستند نیز توجه شود.
عامل ترغیب کننده دیگر برای توجیه بحث توان بخشی به مسکنهای غیر رسمی، مشکلات و دردسر هایی است که پروژه ای مانند «مسکن مهر» از خود به جای گذاشته است. میتوانیم به خاطر آوریم که مسکن مهر قرار بود ۲ میلیون و دویست هزار واحد مسکونی برای مردم ایران ایجاد کند. اما در پی فقدان بررسیهای پیش از اجرا، مکانیابیهای اکثرا نادرست و نداشتن برنامه مدون آماده سازی این پروژه در بیشتر موارد با شکست روبرو شده است. بعضی از خانههای ساخته شده در مسکن مهر، به دلایل گفته شده خریدار ندارند و بعضی دیگر با وجود داشتن خریدار باز هم فاقد سکونت هستند و خالی ماندهاند. نبود نشانههای اولیه زندگی شهری و تامین نشدن زیر ساختهای مناسب در کنار کیفیت پایین ساختمان که به دلیل تلاش سازندگان برای ارزان سازی مسکن بوده است از دلایل ناموفق بودن طرح مسکن مهر است. البته می توان دلایل دیگری را نیز برای این عدم موفقیت برشمرد مانند جانمایی نامطلوب اکثر مجتمع ها، ساخت وساز در مناطق غیر مسکونی و حتی بیابانی و کوهستانی!
پرداختن به چند و چون «مسکن مهر» خود مجالی دیگر را می طلبد اما از آنچه که به بحث ما ارتباط دارد اینست که به طور خلاصه سکونتگاه های حاشیه ای غیر رسمی یکی از موارد مناسب ساخت و توسعه مسکن اجتماعی هستند (برخلاف مسکن مهر) که باید به اهمیت آن پی برد . یکی از موارد تایید این ادعا، وجود سکونتگاهی در نزدیک تهران به نام «اسلامشهر» است که هرچند خاستگاهی غیر رسمی بود اما به دلیل اینکه در بافت آن تعاملات اجتماعی جریان داشت و تقاضای روز افزون به گسترش آن نسبت به سایر نقاط سکونتی احساس می شد، اینک به نقطه ای مسکونی با هویت خاص خود تبدیل شده است. البته این نوشتار سعی ندارد مهر تاییدی بر مشروعیت مسکن های خود خاسته و غیر رسمی بزند. اما این اجتماعات انسانی خود انگیخته هرچند بدون مجوز هاس رسمی، واقعیتی ناگزیر هستند. براساس این واقعیت، بهتر است دولت ضمن حل ریشه ای شکل گیری این نوع مسکن، در تعاملی چند جانبه، سعی در حل مشکلات مبتلابه آنها نیز باشد. فقدان چنین سیاستی سبب می شود که اسکان غیر رسمی در حاشیه شهرها، تبدیل شود به نوعی «تله ی فضایی تولید فقر و ناهنجاری». تله ی فضایی نوعی تله جغرافیایی است که عملکرد انسان آن را ایجاد میکند. در این تله، روابط اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی به طور مکرر، تولید و باز تولید میشوند. حال اگر روابط برپایه ناهنجاری باشد (که زمینه آن در مسکن های حاشیه ای به وضوح وجود دارد) مسکن های غیر رسمی به عنوان یک تله فضایی «فقر شهری» عمل می کنند که هم زندگی شهری و هم حاشیه نشینی از تبعات منفی آن در عذاب خواهند بود. در مقیاس کشور، سیستان و بلوچستان به طور مشخص به عنوان تلهی منطقه ای فضایی عمل می کند که اثر عمده آن در مجموعه کشور «باز تولید فقر» است. همین ناهنجاری در مسکنهای غیر رسمی حواشی شهرها نیز روی می دهد مگر آنکه با خرد و برنامه ریزی به توان یابی آنها اقدام شود.