به گزارش وطن شهر و به نقل از شرق، ساختمانهای زیادی در تهران یکشبه قد کشیدهاند، شاید در گذشته بیشتر و این اواخر هم کمتر اما پرسروصداتر. آخرینش همین ساختوسازهای قارچگونه خلازیر در محدوده منطقه ۱۹ که به اذعان مسئولان شهری همزمان با اعتراضات سال گذشته بوده است. بناهایی که مقاومت آنها به اندازه یک سیمبکسل بود و لقایش کمهزینهتر از عطایش نبود… .
اینکه تهران روی هفت گسل خطرناک قرار دارد را کمتر شهروندی است که نداند، زلزله احتمالی هم برای مردم دیگر خبر جدیدی نیست و لرزههای مقطعی و هرچند سال یکبار را هم تقریبا همه تجربه کردهاند. نقشهها نشان میدهد که ۹ منطقه از شهر در نواحی پرخطر و ۹ منطقه در نواحی کمخطر قرار دارند. گسلهای اصلی تهران شامل گسل مُشاء -فَشَم، گسل شمال تهران، گسل نیاوران، گسل تِلو پایین، گسل محمودیه و گسل شیان و کوث هستند. اگرچه شناخته شدهاند اما به جای اینکه فکری برای عدم ساختوساز و استانداردسازی فضای شهری شود، در مجاورت آنها ساختمانهای مهمی بنا شده است.
اساسا مشخص نیست احداث ساختمانها و بناهای مهمی در مجاورت گسلهای بزرگ تهران با چه استدلالی صورت گرفته است و چه توجیهی برای آن وجود دارد؛ برج میلاد در مجاورت گسل ملاصدرا، ساختمان مرکز اسناد ملی روی گسل سیدخندان و در مجاورت گسل داوودیه، ساختمان بانک مرکزی در فاصله ۲۰۰ تا ۴۰۰ متری گسل داوودیه و سیدخندان، پل بزرگراه صدر روی گسل قیطریه، کتابخانه ملی ایران روی طاقدیسهای گسل داوودیه، ساختمان وزارت راه بین دو گسل تلویزیون باختری و عباسآباد، مجتمع آتیساز و هتل اوین و پل پارکوی در مجاورت گسل محمودیه، هنگام زلزله احتمالی میتواند مانند بمب ساعتی خطری برای جان چند هزار نفر باشد.
علی درویشزاده، پدر علم زمینشناسی ایران معتقد است که دوره وقوع زمینلرزههای بزرگ برای تهران ۱۵۰ سال است، درحالیکه از وقوع آخرین زمینلرزه بزرگ تهران ۱۸۰ سال گذشته. این تأخیر ۳۰ ساله به این معنی است که زمینلرزه بعدی، احتمالا شدت و بزرگی بیشتری خواهد داشت. انرژی زمین در حال جمعشدن در گسلهاست و زلزله بعدی تهران قابلیت وقوع تا ۷٫۵ ریشتر را دارد، چنانچه بخواهیم بزرگی این زمینلرزه را توصیف کنیم، زلزله ۷٫۷ ریشتری سال گذشته شهر گازی آنتپ ترکیه بود که حتی در ایران هم احساس شد، زمینلرزهای که بر اثر آن بیش از ۴۱ هزار ساختمان فروریخت یا غیرقابل سکونت شد و مرگ بیش از ۴۰ هزار نفر را رقم زد و در نوع خود یک فاجعه محسوب شد؛ ساختمانهایی که بخش قابل توجهی از آنها استحکام و مقاومت کافی نداشتند. در همان روزهای اول وقوع زلزله، دولت ترکیه به بازداشت تمامی کسانی که به دلیل ارتباط با فساد، عامل بالا رفتن تعداد تلفات شدهاند اقدام کرد، از جمله دستگیرشدگان، مقامات محلی، شوراهای شهرداری و پیمانکارانی بودند که با ساختوساز غیراصولی جان هزاران نفر را گرفتند.
طبق آنچه گفته شد و ادعای برخی مسئولان شهری مبنی بر اینکه ۱۵ درصد از مردم تهران در بافت ناپایدار زندگی میکنند و با توجه به وضعیت معابر باریک، عدم مقاومت بناهای مسکونی، نبود زیرساختهای مناسب و… اگر بخواهیم ساختوساز غیراصولی در حومه شهر را نیز اضافه کنیم به نظر میرسد بروز فاجعه انسانی درصورت وقوع زمینلرزه احتمالی تهران دور از ذهن نباشد، علاوه بر بافت فرسوده، با وجود ساختمانهایی که به هر دلیلی بدون رعایت اصول مهندسی و یا اهمال مهندسین ناظر ساخته و در حال حاضر مسکونی هستند، شاید کمتر ساختمان ایمنی برای شهر باقی بماند.
فریبرز ناطقیالهی، استاد پژوهشگاه زلزلهشناسی و مهندسی زلزله به ضعف نظارت بر ساختوسازها از دهههای گذشته تأکید دارد و میگوید: «اخیرا ساختوسازها آسیبپذیری بالایی در برابر زلزله دارند و به احتمال زیاد در یک زلزله عملکرد این ساختمانها بر همگان آشکار خواهد شد.
پس از زلزله رودبار و منجیل توجه به زلزله در سالهای ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰ جدی و آییننامه ۲۸۰۰ زلزله ایران بازنگری و تدوین و از طریق وزارت مسکن و شهرسازی ابلاغ شد، اما عملا تا سال۱۳۸۰ به این آییننامه توجهی نشد، از سال ۱۳۸۰ تا شاید سال ۱۳۹۵ طراحیهای ساختمانها بهتر و آییننامه زلزله با ضریب بالاتری در طراحیها لحاظ شد، اجرا و ساختوساز ساختمانها نیز با حساسیت بالاتری دنبال شد. اما پس از سال ۱۳۹۵ و گرانی مصالح و سازه، فولاد و آرماتور، سیمان، کارگر و… کارفرماها برای اینکه تا حدودی بتوانند هزینه تمامشده را پایین بیاورند به مبانی بهینهسازی روی آوردند، به این معنا که برای کمتر شدن سازههای مصالح، برخی از ضوابط را رصد و برخی ضوابط دیگر را رصد نمیکنند و این موجب ضعف در سازه میشود. در پنج سال اخیر ساختوسازهایی داشتهایم که آسیبپذیری آنها بسیار بالا است. درست است به نام ساختمان نو و مقاوم در برابر زلزله طراحی شدهاند، اما در واقعیت خواهیم دید که در یک زلزله برخی از این ساختمان بد عمل خواهد کرد».
طبق آنچه گفته شد، طی هفتههای گذشته اتفاقی تلخ زنگهای هشدار را به صدا درآورد؛ چند ویدئو از تخریب منازل مسکونی آن هم به راحتی کشیدن با یک سیمبکسل در شبکههای اجتماعی توجه مخاطبان را به خود جلب کرد. متعاقب آن در همان منطقه تخریب منازل مسکونی به تیتر اصلی حوادث بدل شد؛ ریزش ساختمانهای مجاور هنگام تخریب ساختمانی دیگر و محبوس شدن عوامل اجرایی زیر آوار شکبرانگیز بود؛ خانههایی که یکشبه و با اسکلتهای فلزی یا حتی بتنی روی زمین احداث شده بودند که نهتنها تاب زلزلههایی با مقیاس کوچک را ندارد، بلکه حتی در مقابل بادهای نهچندان شدید مقاومتی ندارند، بناهایی که مشخص نیست چند مورد از آنها در حال حاضر دیگر مسکونی شده و چند خانوار در آنها زندگی میکنند.
حوالی ظهر روز ۱۵ مرداد ۱۴۰۲ پیش از آنکه زلزله بخواهد به جان ساکنان خانههای پوشالی آسیب بزند، در مرحله اسکلت به صورت غیراصولی و البته بدون لحاظ نکات ایمنی پنج نفر را به کام مرگ کشاند. تورج فرهادی، شهردار منطقه ۱۹ در اینباره گفته است ۹۰ درصد از ساختوسازهای محدوده خلازیر غیرمجاز و تصرفی و ساختوسازها مربوط به موقوفهها بوده که در قطعهبندیها بین مردم توزیع شده است. او مدعی شد که در جریان اعتراضات سال گذشته افراد اقدام به دیوارکشی میکردند، شهرداری هم فقط در یک عملیات ۸۵ هکتار از اراضی را آزاد کرده است.
به گفته شهردار منطقه ۱۹ براساس اعلام شورای تأمین و به منظور جلوگیری از ایجاد رعب و وحشت، تخریب باید با کمترین صدا انجام شده و از مواد ترمیت برای تخریب سازههای فلزی استفاده شود که هیچ صدایی ندارد. عدهای به صورت اجارهای در محل مستقر شده بودند و تشخیص فرمانده این بود که به محله کناری برویم و آنجا چون خلوت بود و سکونتی وجود نداشت، ترمیتگذاری را در ساختمانهایی که قابلیت داشتند انجام دادند تا پایهها ذوب و ساختمانها تخریب شوند.
در زمان تخریب یک ساختمان، بر اثر ضربه واردشده ساختمانی که سه بنا بین آنها فاصله داشت، تخریب شد و فروریخت. حادثه تلخی که در هنگام تخریب این ساختمان رقم خورد چه بسا هنگام وقوع زلزله احتمالی تلختر و صدمات جانی بیشتری به همراه داشته باشد، اما در تهران و در محدودههایی که در اختیار شهرداری قرار نداشته دهها سکونتگاه غیررسمی شکل گرفته است. مرتضیگرد یک منطقه نوپدید بود که به همین صورت شکل گرفت و بخش زیادی از ساختوسازهایی که در آن انجام شده، غیرقانونی است.
ساختمانهایی که به گفته ساکنان قدیمی آن یکشبه و حتی با نبشی (ورقههای آهنی نازک) تا چهار طبقه ساخته شد و شاید حداقلهای اصول مهندسی در آنها رعایت نشده باشد. افرادی با زمینخواری و دلالانی با احداث یک اتاق بدون سازه و فونداسیون و بنا کردن چاردیواریهای بزرگ و کوچک یک روستای کمجمعیت را در مدت زمانکوتاهی به یک شهرک تبدیل کردند.
با همین روش انبوه ساختمانهای غیرمجاز و غیراصولی بیخ گوش تهران رشد کرد تا جایی که از کنترل خارج شد و امروز دیگر مرتضیگرد یک روستای حاشیهای تهران نیست و در حاشیه اتوبان آزادگان نهتنها محل زندگی چند هزار نفریست بلکه به مکانی برای استقرار کارگاههای تولیدی نیز مبدل شده است.
با تمام آنچه درمورد آن گفته شد و مسائل بسیاری که در این مجال نگنجید، چشماندازی که برای کلانشهر تهران میتوان داشت، روشن نخواهد بود؛ شاید خانهای که از پایبست ویران است را نشود در کوتاهمدت به شکلی نو و مقاوم برانداخت، اما شاید با نظارت بیشتر و کمی سختگیرانهتر بشود با شیب ملایمتری به سمت مقاومسازی بیشتر پیش رفت.